منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 894
:: کل نظرات : 1

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 2
:: تعداد اعضا : 24

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 48
:: باردید دیروز : 55
:: بازدید هفته : 437
:: بازدید ماه : 1345
:: بازدید سال : 3318
:: بازدید کلی : 102938
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 31 / 3

نژادم زخورشید روشنتر است                       زهرکس که گویی نژادم سر است

منم میرسالاری وبسی شیرتن                         پدربرپدر گرز وشمشیرزن

چه خونی به رگهای این طایفه ست                  که هر قطره اش غیرت وعاطفه ست

                   درود    درود      درود بر سادات بزرگوار میرسالاری


:: بازدید از این مطلب : 1819
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 31 / 3

وقتی‌ قلب‌هایمان‌ كوچك‌تر از غصه‌هایمان‌ می‌شود
وقتی‌ نمی‌توانیم‌ اشك‌هایمان‌ را پشت‌ پلك‌هایمان‌ مخفی‌ كنیم‌
و بغض‌هایمان‌ پشت‌ سر هم‌ می‌شكند
وقتی‌ احساس‌ می‌كنیم‌ بدبختی‌ها بیشتر از سهم‌مان‌ است‌
و رنج‌ها بیشتر از صبرمان؛
وقتی‌ امیدها ته‌ می‌كشد و انتظارها به‌ سر نمی‌رسد

وقتی‌ طاقتمان‌ طاق‌ می‌شود و تحملمان‌ تمام...
آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ مطمئنیم‌ به‌ تو احتیاج‌ داریم‌ و مطمئنیم‌ كه‌ تو،
فقط‌ تویی‌ كه‌ كمكمان‌ می‌كنی...

آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ تو را صدا می‌كنیم، تو را می‌خوانیم.
آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ تو را آه‌ می‌كشیم، تو را گریه‌ می‌كنیم، تو را نفس‌ می‌كشیم.
وقتی‌ تو جواب‌ می‌دهی،‌ دانه‌دانه‌ اشك‌هایمان‌ را پاك‌ می‌كنی‌
و یكی‌یكی‌ غصه‌ها را از توی‌ دلمان‌ برمی‌داری
‌گره‌ تك‌تك‌ بغض‌هایمان‌ را باز می‌كنی‌ و دل‌ شكسته‌مان‌ را بند می‌زنی
‌سنگینی‌ها را برمی‌داری‌ و جایش‌ سبكی‌ می‌گذاری‌ و راحتی؛‌
بیشتر از تلاشمان‌ خوشبختی‌ می‌دهی‌ و بیشتر از لب‌ها،

 لبخند‌ خواب‌هایمان‌ را تعبیر می‌كنی‌ و دعاهایمان‌ را مستجاب‌
و آرزوهایمان‌ را برآورده‌ قهرها را آشتی‌ می‌كنی‌ و سخت‌ها را آسان.‌
تلخ‌ها را شیرین‌ می‌كنی‌ و دردها را درمان ناامیدها، امید می‌شود و سیاه‌ها سفید سفید...

خدایا
تورا صدا میکنیم ،تو را می خوانیم
‌ ناامیدها، امید می‌شود و سیاه ‌ها سفید سفید...
خدایا
تورا صدا می کنیم ،تو را می خوانیم


:: بازدید از این مطلب : 854
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 27 / 3

1سیدحمیدرضامیرسالاری          کارشناس ارشد حقوق کامپیوتر

2سید مصطفی موسوی              کارشناس ارشدادبیات

3سیدموسی خاتمی پور                 کارشناس ارشدمهندسی کشاورزی

4سیدسعید  نورایی                              کارشناس ارشد عمران

5سیدحسن داور                                   کارشناس ارشدبرق صنعتی


:: بازدید از این مطلب : 1188
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 27 / 3

j3ova1r0o1sqz6uwbqg.jpg

تقدیم به فرشته زندگیم سید محمد امین

 

 

 

 

لقمان حكيم در توصيه به فرزندش اظهار نمود:
فرزندم ! دل بسته به رضاى مردم و مدح و ذم آنان مباش ؛ زيرا هر قدر انسان در راه تحصيل آن بكوشد به هدف نمى رسد و هرگز نمى تواند رضايت همه را به دست آورد فرزند به لقمان گفت :
- معناى كلام شما چيست ؟ دوست دارم براى آن مثال يا عمل و يا گفتارى را به من نشان دهى .
لقمان از خواست با هم بيرون بروند بدين منظور از منزل همراه درازگوشى خارج شدند. پدر سوار شد و پسر پياده دنبالش به راه افتاد در مسير با عده اى برخورد نمودند. بين خود گفتند: اين مرد كم عاطفه را ببين كه خود سوار شده و بچه خويش را پياده از پى خود مى برد. چه روش زشتى است ! لقمان به فرزند گفت :
- سخن اينان را شنيدى . سوار بودن من و پياده بودن تو را بد دانستند؟

گفت : بلى !
- پس فرزندم ! تو سوار شو و من پياده به دنبالت راه مى روم پسر سوار شد و پدر پياده حركت كرد باز با گروهى ديگر برخورد نمودند آنان نيز گفتند: اين چه پدر بد و آن هم چه پسر بى ادبى است اما بدى پدر بدين جهت است كه فرزند را خوب تربيت نكرده لذا او سوار است و پدر پياده به دنبالش راه مى رود در صورتى كه بهتر اين بود كه پدر سوار مى شد تا احترامش محفوظ باشد اما اينكه پسر بى ادب است به خاطر اينكه وى عاق بر پدر شده است از اين رو هر دو در رفتار خود بد كرده اند
لقمان گفت : سخن اينها را نيز شنيدى ؟
گفت : بلى !
لقمان فرمود:
- اكنون هر دو سوار شويم هر دو سوار شدند در اين حال گروهى ديگر از مردم رسيدند آنان با خود گفتند: در دل اين دو آثار رحمت نيست هر دو سوار بر اين حيوان شده اند و از سنگينى وزنشان پشت حيوان مى شكند اگر يكى سواره و ديگرى پياده مى رفت ، بهتر بود. لقمان به فرزند خود فرمود: شنيدى ؟
فرزند عرض كرد: بلى !
لقمان گفت : حالا حيوان را بى بار مى بريم و خودمان پياده راه مى رويم مركب را جلو انداختند و خودشان به دنبال آن پياده رفتند باز مردم آنان را به خاطر اينكه از حيوان استفاده نمى كنند سرزنش كردند.
در اين هنگام لقمان به فرزندش گفت :
-
آيا براى انسان به طور كامل راهى جهت جلب رضاى مردم وجود دارد؟ بنابراين اميدت را از رضاى مردم قطع كن و در انديشه تحصيل رضاى خداوند باش ؛ زيرا كه اين كار آسانى بوده و سعادت دنيا و آخرت در همين است .


 


 


:: بازدید از این مطلب : 894
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 27 / 3

                       باغات زیر امامزاده

http://www.8pic.ir/images/3ziyauabdw690dhhbe67.jpg


:: بازدید از این مطلب : 1044
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 26 / 3

 

 

ساعات عمرمن همگي غرق غم گذشت

دست مرا بگيرکه آب ازسرم گذشت

تا کي غروب جمعه ببينم که مادرم

يک گوشه بغض کرده که اين جمعه هم گذشت

مولا، شمار درد دلم، بي نهايت است

تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

 


:: بازدید از این مطلب : 945
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 26 / 3

مردی، اسب اصیل و بسیار زیبایی داشت که توجه هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کرد. همه آرزوی تملک آن را داشتند.
باديه‌نشین ثروتمندی پیشنهاد کرد که اسب را با دو شتر معاوضه کند، اما مرد موافقت نکرد.
حتی حاضر نبود اسب خود را با تمام شترهای مرد باديه‌نشین تعویض کند.
باد‌يه‌نشین با خود فکر کرد: حالا که او حاضر نیست اسب خود را با تمام دارایی من معاوضه کند، باید به فکر حیله‌ای باشم.
روزی خود را به شکل یک گدا درآورد و در حالی که تظاهر به بیماری می‌کرد، در حاشیه‌ جاده‌ای دراز کشید.
او می‌دانست که مرد با اسب خود از آنجا عبور می‌کند. همین اتفاق هم افتاد...
مرد با دیدن آن گدای رنجور، سرشار از همدردی، از اسب خود پیاده شد به طرف مرد بیمار و فقیر رفت و پیشنهاد کرد که او را نزدیک پزشک ببرد.
مرد گدا ناله‌کنان جواب داد: من فقیرتر از آن هستم که بتوانم راه بروم. روزهاست که چیزی نخورده‌ام و نمی‌توانم از جا بلند شوم. دیگر قدرت ندارم.
مرد به او کمک کرد که سوار اسب شود. به محض اینکه مرد گدا روی زین نشست، پاهای خود را به پهلوهای اسب زد و به سرعت دور شد.
مرد متوجه شد که گول باديه‌نشین را خورده است. فریاد زد: صبر کن! می‌خواهم چیزی به تو بگویم.
باديه‌نشین که کنجکاو شده بود، کمی دورتر ایستاد.
مرد گفت: تو اسب مرا دزديدی. دیگر کاری از دست من برنمی‌آید، اما فقط کمی وجدان داشته باش و یک خواهش مرا برآورده کن.
"برای هیچ‌کس تعريف نکن که چگونه مرا گول زدي..."
باديه‌نشین تمسخرکنان فریاد زد: چرا باید این کار را انجام دهم؟!
مرد گفت: چون ممکن است، زمانی بیمار درمانده‌ای کنار جاده‌ای افتاده باشد. اگر همه این جریان را بشنوند، دیگر کسي به او کمک نخواهد کرد.
باديه‌نشین شرمنده شد. بازگشت و بدون اینکه حرفی بزند ، اسب اصیل را به صاحب واقعی آن پس داد...
برگرفته از کتاب بال‌هايي براي پرواز (نوشته: نوربرت لايتنر)

 





:: بازدید از این مطلب : 1198
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 26 / 3

آقا علیزاده در چه فکری هستی ؟ شالیزار ها همه رفتند زیر آب . از درختان کنار و درخت توت در پاریاب ها چیزی پیدا نیست . چه صحنه ی غم انگیزی است . یادش بخیر چشمه سردو . یادش بخیر دره ی سور . یادش بخیر تولکیها ( نشاهای شلتوک )چمپا و رسمی و گرده . یادش بخیر چم  مرحوم سید خدابخش . برادران و عموها همه هر یک در شهرهای اطراف آواره شدند . چه روزگار بدی شد . دیگر از صدای کوبیدن کته ها در سیر کو ها خبری نیست . دیگر از صدای و آواز ها و هایمه هایمه ی خواهران و دختر عمو ها و درست کردن گمگ  در فصل درو شلتوک ها خبری نیست . دیگر از صدای چرخش ترنک ها و برنج شدن شلتوک ها توسط مادران و خواهران خبری نیست ای سرزمین پاک اگر زیر اب رفتی وبه دریای فراموشی پیوستی اما مافرزندان این سرزمین در قلوبمان ودرالبوم خاطراتمان یادونامت راجاودانه خواهیم ساخت


:: بازدید از این مطلب : 1115
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 26 / 3

 

 
 
 
 
سخت تر از درد این فرزند میدونید چیه ؟
درد فرزند شهید گمنامه که قبری هم واسه تسکین بی پدری نداره
خیلی دلم تنگه برات بابایی


 

بیاد شهیدان مفقودالجسدایلمان

 


:: بازدید از این مطلب : 965
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 26 / 3

عکس حرم     91/3/25     زیر    بارش باران

 

   توسبزی روح بیدار بهاری                       تو اوج افتخار این دیاری

 

    بقدر وسعت خون شهیدان                         توفریاد بلند روزگاریyswe64dv0q8md02k8ex4.jpg21ib5i5dj6fnf8aw68jj.jpgbbz7un8f7jsunf9mai5k.jpg


:: بازدید از این مطلب : 825
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 24 / 3

zs57funovythfdjv3ev.jpg


:: بازدید از این مطلب : 925
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 24 / 3

 

روایت شده است در حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی بزرگ میساختند. اما چند روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند.

پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه! کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت: چوب بیاورید! کارگر بیاورید! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششششااااررر...!!!

....

و مدام از پیرزن میپرسید: مادر، درست شد؟!!

مدتی طول کشید تا پیرزن گفت: بله! درست شد!!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت...

کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را از معمار با تجربه پرسیدند؟!

معمار گفت: اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و شایعه پا میگرفت، این مناره تا ابد کج میماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم... این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم !


:: بازدید از این مطلب : 1108
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 24 / 3


 تقدیم به نيلوفران و:.سرداران شهیدایلم جریدیانی ،چک،چمن پور ،برند و122لاله گلگون کفن میرسالاری
پاييز بود و برگ درختان مي‌ريخت
گرد و غبار روي خيابان مي‌ريخت
با سنگ‌هاي کودک بازيگوشي
هر روز شيشه‌هاي دبستان مي‌ريخت
در گرگخيز ثانيه‌هايي تاريک
خون از «ني» شکسته‌ي چوپان مي‌ريخت
بر کومه‌هاي ساکت تنهايي مان
اندوه دانه، دانه‌ي باران مي‌ريخ
ت
باراني از کبوتر، و درنا تا صبح
از شاخه‌هاي نازک و عريان مي‌ريخت
هرچند در تراکم دود و آهن
سرب مذاب بر دل و بر جان مي‌ريخت
دستي از آسمان خدا مي‌آمد
گل بر سر مزار شهيدان مي‌ريخ
ت


:: بازدید از این مطلب : 903
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 23 / 3

 

آیا می دانستید افرادی که بنظر خیلی قوی می رسند، معمولاً خیلی حساس هستند و کسانی که بیشترین مقدار مهربانی را به معرض نمایش می گذارند، بیشترین صدمه را دیده اند؟ آیا می دانستید آنهایی که تظاهر می کنند نیازی به عشق ندارند، بیشتر از همه به آن محتاجند؟ اشخاصی که از همه نگهداری می کنند خودشان از همه بیشتر نیازمند مراقبتند و کسانی که زیاد لبخند می زنند ممکن است در زمان تنهایی بیشترین گریه را بکنند.

 اگر نمیدانی از من بپرس. اگر قبول نداری با من بحث کن. اگر دوست نداری به من بگو. اما هیچوقت در مورد من یک طرفه به قاضی نرو.

انسانی خوب بودن ارتباطی به دین، مذهب، وضع زندگی، نژاد، رنگ پوست، دیدگاه سیاسی یا فرهنگ شما ندارد، بلکه به این بستگی دارد که تا چه اندازه نسبت به دیگران خوشرفتاری می کنید.

 وقتی از کسی فرار می کنید او همچنان وجود دارد اما با فاصله ای دورتر. وقتی با کسی می جنگید فقط باعث قوی تر شدن او می شوید. بهترین گزینه فقط گذشتن و رفتن است.

گاهی نیاز دارید تنها باشید نه بی کس، تا بتوانید ساعاتی را در خلوت خود سپری کنید و از آن لذت ببرید.

پیش از آنکه درباره زندگی، گذشته و شخصیت من قضاوت کنی… خودت را جای من بگذار، از مسیری که من گذشته ام عبور کن، با غصه ها، تردیدها، ترسها، دردها و خنده هایم زندگی کن… یادت باشد هرکس سرگذشتی دارد. هرگاه به جای من زندگی کردی آنگاه میتوانی درباره من قضاوت کنی.

اگر کسی کاری را که برایش انجام میدهید وظیفه تان میداند نه لطفتان، باید به آن کار خاتمه دهید.

میدانم کمتر از آنی هستم که بیشتر مردم ترجیح میدهند باشم اما اغلب مردم  نمیدانند که من خیلی بیشتر از آنی هستم که آنها میبینند.

خودتان را با همه وجود باور کنید. بدانید قدرتی درون شما وجود دارد که از هر مانعی بزرگتر است. شما میتوانید.

دردناک ترین خداحافظی ها آنهایی هستند که نه گفته شدند نه توضیح داده شدند.

گفتن دوستت دارم سه ثانیه طول میکشد… توضیح دادنش سه ساعت….و    ثابت کردنش یک عمر.

من مسئول آن چیزی هستم که میگویم نه آن چیزی که تو برداشت می کنی




:: بازدید از این مطلب : 940
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 23 / 3

 

 

خانواده داغدار ایوار(میرسالاری)

باکمال تاسف وتاثر مصیبت جانسوزدرگذشت فرهنگی فرهیخته ، برادر وهمکار عزیزمان مرحوم  سید لطف الله ایوار را به شما وایل بزرگ میرسالاری تسلیت عرض نموده ازخداوند منان علو درجات رابرای ان مرحوم خواهانیم /

                                                            از طرف کانون دانش اموختگان میرسالاری

 


:: بازدید از این مطلب : 767
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 23 / 3

 

 

 


 
پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .
 
بالاخره پرسید :
 
- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
 
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :
 
- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .
 
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .
 
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .
 

 
- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام .
 
- بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی .
 
صفت اول :
 
می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند .
 
اسم این دست خداست .
 
او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش حرکت دهد .
 
صفت دوم :
 
گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود .
 
پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی .
 
صفت سوم :
 
مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم .
 
بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است.
 
صفت چهارم :
 
چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است .
 
پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است .
 
صفت پنجم :
 
همیشه اثری از خود به جا می گذارد .
 
بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی .
           "آسمون دلت بی غبار"

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 956
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 23 / 3

بیاد زنده یاد ایت الله سید فخرالدین موسوی(ره)موسس دانشکده ادبیات عرب دانشگاه امام صادق تهران

1سید غلامعلی میرسالاری دانشگاههای خوزستان

2سید احمد موسوی هیئت علمی دانشگاه امیرکبیر

3سید امین میرسالاری دانشگاه خواجه نصیر توسی

4سید سجاد موسوی دانشگاههای کهگلویه وبهبهان

5سیدقائم موسوی دانشگاه های دهدشت بهبهان

6سیدحسن داور دانشگاههای رامهرمز

7دکترسید علیرضاموسوی دانشگاه رامهرمز ورامشیر

8دکتر محمدکمال قاسم عسکر استاد زئوفیزیک دانشگاههای کشور

9دکتر فروزنده استاد دانشگاههای یزد

10مهندس حاج نعمت الله رشیدی دانشگاههای کهگلویه وبویراحمد

 


:: بازدید از این مطلب : 1234
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 23 / 3

مدیران میرسالاری حال وگذشته اموزش وپرورش

1حاج سید عطاالله مجتبوی مدیرسابق اموزش وپرورش دهدشت

2سید محمدشریف موسوی  مدیر سابق اموزش وپرورش دهدشت

3حاج سید محمد حسین میرسالاری مدیر سابق اموزش وپرورش منطقه 2اهواز

4حاج سید قدرت الله نوایین مدیر حال اموزش وپرورش باغملک

5حاج سید علی میرسالاری مدیر حال اموزش وپرورش ناحیه 1خرم اباد


:: بازدید از این مطلب : 898
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 23 / 3

1.آرد بهتم ،آربیزدروندم

(در مورد کسی که از کاری برای همیشه دست می کشد و دیگر مسئولیتی را نمی پذیرد گفته می شود.)

2)آسمونش بی وعینکی

آسمانش عینکی شد.

(وقتی دنیا آنقدر بر کسی تنگ می شود از شدت هراس و تر س به هر دری می زند .این مثل را می گویند که دنیا ی به این بزرگی برایش کوچک و زندان است به اندازه ی دید یک شیشه عینک)

3)آسمونش بی آساره

آسمان ویک ستاره.

(در مورد که یک فرزند بیشتر ندارند یا یک نفر بیشتر در این دنیا ندارند گفته می شود)

3)آش نخرده ودهون (دم) سخته

آش نخورده و دهن سوهته.

4)آقا  و نوکرایگوی ،نوکر وچاکرایگوی

آقا به نوکرش می گفت و نوکر به نوکرش .

(در کارهایی که افراد طرفه می روند و انجام کارها را به یکدیگر محول می کنند گفته می شود)

5)آدم بخت دیاره بزش ایزای دوغلوایاره

آدمی که بختش بیدار است بزش میزاید و دو بزغاله می آورد.

(به کسی گفته می شود که نیک بخت است و همه کارش رونق و صفا دارد.)

6)آووی که رهت جم نیوبوی

آبی که ریخت جمع نمی شود

7)آیینت وجا تا سر خرمن

آیینت به جا تا سر خرمن.

(یعنی حرمت تو تا نقطه ایست که حد تواست .)

8)اجل گشته می میره نه بیمار سخت

کسی که اجلش فرا رسیده می میرد نه کسی که بیمار است

9.ارخم بنیم وسرتوه،آخر ش هی و موون زن ببوه

اگر خودم را بر بر سر تابه بگذارم آخرش جدا به من میگویند زن پدر

(یعنی اگر کسی بدنام شود اگر کار خوبی هم بکند باز مورد قبول عام نخواهد بود و بد نامم خواهد شد)

10.ا بویی وجن و آدم ،گدایی کردنت هه ها ویادمو

اگر جن و آد شوی گدایی کردنت به یادم هست.

(اگر هر رنگی عوض کنی ماهیت تو را می شناسم)

11.ار بویی وگنی می ،ونوم بوت ایکنی شی.

اگر مانند گلوله ای از مو شوی باز به نام پدرت شوهر میکنی.

(اگر آنقدر پیر و زمینگیر شوی که مانند گلوله ای از مو شوی باز نام پدر در سرنوشت تو تاثیر دارد.)

12.ار بکشی ار نکشی،هی علی گیوه کشی

اگر بکشی و اگر نکشی همان علی محممد گیوه کش هستی.

(اگر هرچه رنگ تغییر بدهی همان هستی که بودی)

13.ار بیگونه ای خوبی کنه خویش منه_ار گرگ شیر وم بیه میش منه

اگر بیگانه ای خوبی کند ،خویش من است و اگر گرگی به من شیر بدهد میش من است

14.اتو دز بویی تاریکی زیاده

اگر تو دزد باشی تاریکی زیاد است.

(اگر تومرد کار باشی فرصت زیاد است.)

15.ار زوون بهله، سر سلامته

اگر زبان ساکت باشد سر سلامت است

(هر سخن جایی دارد)

16.اسیر نخردی سیر سیرک نکو

اگر سیر نخوردی سیر سیرک نکو.

(اگر کاری انجام نداده ای بیخود لاف نزن)

17.ا مس بوی و هار نبوی مردی

اگر سرمست شدی و هار نشدی مردی.

(اگر توانگر شدی و مردم آزار نشدی مردی)

18.اایخوی یکیه بیازمونی،برو همساییش کن

اگر میخواهی یکی را امتحان کنی برو به همسایگیش

19.اایخوی عزیز بوویی ،یا بمیر یادیر بوو

اگر می خواهی عزیز باشی یا بمیر یا دور شو

20.هرکه مندیل منه مندیل منونه بروه شی شه کن بیوه نمونه

اگر به انتظار من می مانی شوهر کن تا بیوه و بی شوهر نمانی

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 1386
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
چهار شنبه 22 / 3

شهادت یک عمر زندگی است . پس باید شهید باشیم تا شهید شویم .

و اما شهید بودن کاریست دشوار ، چون جدال با روزمرگی ها کار آسانی نیست .

درد دین داشتن ، برای رضای خدا کار کردن ،به حرف آسان است اما به عمل مشکل !

تشخیص آدم ها ، ثابت قدمی و ... نمی گذارند که شهید باشیم ، اما آدم هایی را میشناسم که به غیر از کار دشوار دنبال کار دیگری نمیکردند

 .

65ndvlz22sqk6opb3l1.jpg

1شهیدسیدجعفرموسوی هفتکل

 

 

 

2شهید سید یعقوب موسوی هفتکل

 
3شهید سید محمدعلی موسوی هفتکل

4شهیدسید علی اکبر خوشرو روستای خفر فارس

5شهید سیدکرامت الله موسوی شیراز

 


:: بازدید از این مطلب : 1038
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
چهار شنبه 22 / 3

 

موجيم و وصل ما ، از خود بريدن است
ساحل بهانه اي است ، رفتن رسيدن است
تا شعله در سريم ، پروانه اخگريم
شمعيم و اشک ما ،در خود چکيدن است
ما مرغ بي پريم ، از فوج ديگريم
پرواز بال ما ، در خون تپيدن است
پر مي کشيم و بال ، بر پرده ي خيال
اعجاز ذوق ما ، در پر کشيدن است
ما هيچ نيستيم ، جز سايه اي ز خويش
آيين آينه ، خود را نديدن است
گفتي مرا بخواه ، خوانديم و خامشي
پاسخ همين تو را ، تنها شنيدن است
بي درد و بي غم است ، چيدن رسيده را
خاميم و درد ما ،
از کال چيدن است 

 

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 923
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 17 / 3


:: بازدید از این مطلب : 1385
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 17 / 3

دوست و برادرعزیزم جناب حاج سید اسدالله ژاله دهدشت(میرسالاری)

حجکم مقبول و رسیدنت به معرفت الهی در صحرای عرفات و منی مبارک و طبق قرارمان سلام این دل شکسته را از این دیار به امیر سالار قافله عرب مهدی صاحب الزمان در صحرای عرفات برسان و بگو مهدی جان در نمازها و نوحه های جدت همیشه بیادت هستم و دعا می کنم باقیمانده غیبتت به حق جدت بخشیده شود و خدا کند که بیایی .( التماس دعا).


:: بازدید از این مطلب : 928
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 17 / 3

 

 

 

 

90750666429749725862.jpg 

حاج سیدرضاموسوی خواه2سیدکاظم میرسالاری

4ajyjqr05f4d1y1pjtys.jpg

 

 ازراست1 حاج سید سلیمان داوودی2سیدکاظم میرسالاری3حاج سید سالار نخبه

l865_IMG_1927.jpg

از راست :حاج سید جوهر حسنی 2سیدکاظم میرسالاری3حاج سید عطا اروین نژاد4حاج سید رضا موسوی خواه5سید منوچهر نورایی6سید مصطفی شنطیایی
 

 

 r458_IMG_2112.jpg

1سیدکاظم میرسالاری 2حاج سید محمدمهدی اذرمینا


:: بازدید از این مطلب : 1201
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 17 / 3

 

picture 001.bmp39212170998337931582.jpg

              

 

75224322768015107902.jpg01340718608578990036.jpg

 

 

          سردار شهید سید عزیزالله میرسالاری        سردار شهید سید محمد طلا چک

 81564697307887889745.jpgpicture 002.bmp

 سردار شهیدسید قدرت الله جریدیانی                            سردار شهید سید مصطفی اژدر


:: بازدید از این مطلب : 1484
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 17 / 3

 

علم نسب از علوم عالی است و آن گونه که مرحوم سید عبد الحجه بلاغی مرقوم فرموده‌اند:قرآن کریم هم به این مسأله عنایت دارد.

نبی اکرم (ص) نیز فرموده ((تعلموا انسابکم لتصلوا به ارحامکم)) (یعنی نسب های خود را فرا گیرید تا به وسیله آن صله رحم کنید.)

این علم دوشادوش تاریخ اسلام  در میان سادات آل ابوطالب رواج داشته و آن گونه که در کتاب‌های نسب شناسی آمده: از همان قرن اول هجری و به خصوص پیش آمدن هجرت‌های و برخی آوارگی‌ها (که بر اثر تعهدیات امویان و عباسیان پیش آمده)از سوی خود سادات و برخی از مؤلفین کتب انساب و علم رجال به حفظ نسب سادات توجه شده و در هر شهر و دیاری که علویان بوده‌اند دفتر و جریده‌ای برای ثبت نسب‌ها وجود داشته و برای حفظ اسامی سادات اصیل دقت کافی مبذول می‌شده است و به همان گونه که مؤلف کتاب ارزشمند منتقله الطالبین (که اخیراً ترجمه شده و با نام مهاجران آل ابوطالب به چاپ رسیده است) در جای جای کتاب خود نوشته‌اند:ثبت و ضبط و نظارت بر حفظ نسب‌ها به گونه‌ای بود که اگر فرد و یا افرادی به محل مربوط یا به دارنده دفتر ثبت اسامی سادات مراجعه می‌نمود و خود را سید و علوی معرفی می‌نمودند به سرعت معلوم می‌گردید و یا به قول همان مؤلف: دروغگو و بسیار کذاب بوده است.)

لازم به ذکر است که در اوایل ثبت و ضبط اسامی سادات به صورت متفرقه صورت می‌گرفته اما بعدها با پیشنهاد برخی از علویان در هر منطقه فردی به عنوان نقیب(سرپرست سادات) انتخاب می‌گردیده و امور مربوط به انساب را انجام می‌داده و در مدت‌های مدیدی هم انتخاب نقاب با صدور حکم از سوی حاکم یا خلیفه وقت به طور رسمی صورت می‌گرفته است که نمونه‌های آن بسیار است.

از زمان تسلط مغولان مسلمان به خصوص حاکمان شیعه آن دودمان که در رأس آنان سلطان محمد خدابنده یا سلطان اول جایت و (معاصر علامه بزرگوار مرحوم حسین بن یوسف بن مطهر حلی) قرار داشته است دستور این بوده که در هر شهر و دیار (دارالسیادةهایی) ایجاد شود از این جهت بود که امور نقابت عمومی و رسمی شد و این کار تا قبل از فتنه افقان های غلزایی(و سپس سلطه نادر) ادامه داشته لیکن در زمان روی کار آمدن آن‌ها اگر چه حکومتشان عمر کوتاهی داشته انجام امور مذکور از هم پاشیده و دیگر هیچ گاه سر و سامانی نگرفته است و به همین خاطر است که به هنگام تحقیق درام و انساب از قرن یازده به بعد تدوین سلسله نسب‌ها با مشکل روبرو بود و می‌باشد.

کلامی چند در اهمیت نسب شناسی و ارزشمندی علم نسب

 آنچه بعد از ظهور پیامبر اسلام (ص) در اهمیت شناسایی انساب مورد نظر علما و دانشمندان بزرگ اسلامی بوده احادیثی است که از خاتم پیامبران رسول گرامی اسلام نقل گردیده است. اصل حدیث با نقل‌های گوناگون چنین است (علموا انسابکم لتصلوا ارحامکم) (خویشان خود را بشناسید، تا بتوانید صلۀ رحم کنید)

اعرفوا انسابکم لصلوا ارحامکم.. نسب‌های خود را بشناسید که صله رحم نمایید.

تعلموا انسابکم تلصلوا(لتصلوا ارحامکم).. نسب‌های خود را فراگیرد تا صله رحم کنید.

تعلموا من انسابکم ما تصلون به ارحامکم...، فراگیرد انسابتان را برای آنچه که به آن صله رحم کنید.

در احادیث فوق الذکر و برخی احادیث دیگر با نقل قولهای متفاوت، اصل و اساس روایات، شناسایی اقوام و بستگان برای انجام صلۀ رحم است که برای انجام آن اهمیت فراوانی مورد نظر و توجه بوده است.

از سوی دیگر اهمیت در شناخت اولاد،اعقاب، احفاد و اسباط پیامبر (ص) و ثبت و ضبط اسامی ذریات حضرت فاطمه(ص) و حضرت علی(ص).حدیث دیگری است که باز از شخص رسول گرامی(ص) بر جای مانده است.

بر اساس منابع متعدد و مدارک زیاد وسندیت ثبت شده از سوی بسیاری از محدثین بزرگوار آمده که پیامبر  فرموده اند:

((کل سبب و نسب ینقطع و یوم القیامة الا ماکان من سبی و نسبی)) یعنی در روز قیامت هیچ خویشاندی سببی و نسبی سود بخش نیست و قطع خواهد شد،مگر خویشاندی که از جانب سبب و نسب من باشد.

در همین زمینه ترجمه حدیث دیگری نقل است که  پیامبر  فرموده اند:

هر نسب و دامادی در روز قیامت منقطع است، مگر نسبت و دامادی من.

(برای اطلاع از اهیمت نسب نسب شناسی،علم نسب،معنی سید و خصایص اولاد و اعقاب معصومین(ع)به مقدمه کتاب جامع الانساب، تالیف دانشمندان بزرگوار جناب آقای سید محمد علی روضاتی،صفحات 1 تا 65و دیگر کتب و منابع نسب شناسی مراجعه فرمایید.

پشتوانه و تایید بر تمام مطالب و احادیث مربوط به نسب شناسی به خصوص انساب گرامی اهل البیت(ع)، آیه ای از قرآن کریم و مجید می باشد،آنجا که خداوند قادر بی همتا و رب العالمین خطاب به پیامبر بر حق فرموده اند:

((قل لا اسیلکم علیه اجرا، الا المودة فی القربی)) (قرآن سوره شوری،آیه 23)

یعنی،ای پیامبر به مسلمانان و مؤمنین بگو، من در برابر انجام وظایف و پیاده نمودن رسالت و امر پیامبریم، چیزی از سما نمی خواهم، مگر احترام گذاشتن و گرامی داشتن و نزدیکانم.

علم نسب شناسی و ثبت و ضبط اسامی اسامی و ذراری معصومین(ع)دنباله توجه به علم نسبدر قبل از اسلام می باشد، اما با دقت و نظر بیشتر و از سوی دیگر عنایت به علم نسب که مورد سفارش پیامبر(ص) و ایمه اطهار(ع) بوده به طور خلاصه اثرات مثبت و ارزانده زیادی در برداشته و دارد که از جمله آنها می توان به برخی از آنها اشاره نمود.

1-      توجه به علم و نسب شناسی و تنظیم شجره نامه ها،بر اساس ثبت و ضبط اسامی سادات،وظیفۀ مهمی است که عامل اصلی و تشویق کننده آن٬آیه قرآنی و احادیث پیامبر اسلامی می باشد که به کوتاهی در سطور بالا اراﺋه گردید.

2-      ثبت اسامی ذریات معصومین (ع) و ذکر برخی از حوادث اجتماعی_تاریخی و بعضی از حالات و گوشه ای از زندگی آنان، توانسته و می تواند سند بزرگ و افتخار آفرینی برای همه سادات باشد، چرا که وجود نسب نامه ها و شجره نامه ها در هر خانواده، سبب معرفی کامل یا نسبی سادات و اطلاع از اتصال نسب خود به دودمان اهل البیت (ع) موجب خواهد شد٬ تا در قیام و عمل بهتر به وظایف خصوصی و عمومی خود ساعی و کوشا باشند.

3-      در قرون گذشته به خصوص در قرون اولیۀ اسلام٬ علم نسب جایگاه ارزشمند و والایی داشته و مورد توجه زیاد بوده و در هر عصر و زمانی٬ علماء و دانشمندان بزرگ،وارد علم نسب شناسی می شده اند و عنوان و صفت ((نسابه)) برای یک فرد افتخاری بس عظیم بوده و عمل آنها به جمع آوری اسامی سادات و تحقیق در صحت اسامی نتایج مثبت و زیادی را در میان خاندان ها و افراد منسوب معصومین (ع) در بر داشته است.

4-      ارزش دیگر ثبت و ضبط اسامی و تنظیم شجره نامه ها،علاوه بر انکه برای نسل های بعدی هر خاندان بسیار مفید و سند افتخار به اجداد و گذشتگان خود می باشد،نام و حالات سادات را هم از حوادث گوناگون روزگار و دستبرد های زمانه دور و از تحریفات معاندین و دشمنان مصون و حفظ می دارد.

5-      رسول گرامی خود به نصب خویش توجه داشته و در جایی، خود را به اصحاب و یاران معرفی نموده و گفته اند:

انا محمد بن عبد الله بن عبد المطلب بن هاشم (عبد الهاشم) بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مره بن...

اعقاب گرامی آن حضرت، این روش را از سند های افتخار آمیز خود دانسته و موجب خواهد شد تا به پیروی از پیشوای بزرگ اسلام در حفظ نسب خویش قیام نموده و به ثبت و ضبط اسامی سادات توجه بیشتری را مبذول دارند.

در نهایت باید گفت: حفظ و حراست انساب دودمان نبوی (ص) در همی ادوار به خصوص هزارۀ اول تاریخ اسلام در نهایت درجه اهمیت بوده و اشراف و سادات و عموم دانشمندان به علم نسب و نسب شناسی توجه شایانی داشته و به انجام آن قیام می نموده اند.

مرحوم آیت الله سید شهاب الدین نجفی مرعشی هم درباره اهمیت علم شریف نسب نوشته اند:

«بر کسی که توجه دارد و آگاه است، پوشیده نیست که از جمله مهمترین و بالاترین علوم، یکی علم  شریف نسب است و دانشمندان اسلام و بزرگان حدیث و تاریخ کوشیده اند تا در این رشته والای علمی، صدها بلکه هزارها کتاب تالیف کنند،خلاصه آنکه مقام این رشته از والاترین و برترین مقامات است،از این رو، خامۀ زبدگان فضیلت در اطراف این موضوع به گردش در افتاده و از آن خامه ها،کتابها و نوشته های فراوان و تالیفات و رساله های بسیاری به رشتۀ تحریر در آمده است افسوس که دانشمندان این رشته مهم علمی از میان رفتند و به رحمت خدا پیوستند، دریغا بر فقدان بزرگان رجال علم نسب لذا از دانشمندان این عصر این امید را دارم که در تربیت و پرورش جوانان پر تلاش بکوشند و آنان نیز به جمع آوری کتاب های مشجر و مبسوط همت گمارند.

 

و اما دریغ

اهمیت و توجه زیاد معصومین (ع) به علم نسب و قیام دانشمندان به ثبت و ضبط شجره نامه خاندان رسالت و ارزش این کارها به کوتاهی در بالا گذشت، اما متاسفانه در دو قرن اخیر عوامل  گوناگون داخلی و خارجی موجب گردیده تا بسیاری از سادات و ذراری معصومین (ع) از اصل و نسب و ثبت و ضبط اسامی اجداد و دیگر اعضاء خاندان های خود غفلت نمایند و بنیان مرصوص و محکم نسب های گذشته را سست و بی اهمیت جلوه دهند، ((در همین ایام که این حقیر وظیفۀ اندکی را در نسب شناسی بر عهده گرفته و به انجام وظیفه مشغول می باشم، برخورد های منفی و در برخی موارد مایوس کننده ای را از گروه زیادی از سادات مشاهده نموده ام که قابل تصور و مقایسه با عمل گذشتگان آنها نمی باشد)) لذادر اینجا بر آن شدم برای اراﺋه نمونه ای از این بی توجهی ها، نامه ای درد آور از پیشوای سخت کوش و والامقام عصر و زمان خود، حضرت آیة اﷲ سید حسین حسنی طباطبایی بروجردی از مراجع بزرگ تقلید قرن چهاردهم را برای توجه و تنبه سادات عظیم الشان عینا اراﺋه دهم.

مرحوم آیت الله حاج آقا حسین بروجردی اعلی ا... مقامه که خود از بزرگان علما تراجم و رجال و محققین در علم انساب بوده،همواره در امر حفظ انساب سادات پافشاری و اهتمامی  عجیب داشته اند،از جمله در نامه اینکه به مرحوم حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی اصفهانی مرقوم فرمودند و ایشان در اول کتابش (فضیلة السادة) به چاب رسانیده، پس از آنکه مقام نقابت سادات، و اهمیت ضبط انساب را بیان فرموده در آخر نامه خود چنین می فرمایند:نمی دانم چه بدبختی است که در این عصر دامنگیر سادات شده، مطلبی را که این مقدار دارای اهیت است،امروزه حفظ آن را علاوه بر اینکه اهمیت نمی دهند از برای خود ننگ و عار حساب می کنند.آه آه آه چقدر سادات از وظایف خود غافل شده اند و موجبات افتخار خود را از دست می دهند، از خداوند عز شانه مسالت می کنیم که عامه مسلمانان خصوصا سادات و منتسبین به پیغمبر اکرم (ص) را از این خواب گران رهایی بخشد، تا وظایفی که تقریبا می توان گفت از واجبات یا مستحبات موکده است آشنا شوند،و موجبات افتخار خود را از دست ندهند،خواهشمندیم در جمعی که بزرگان سادات متجمع باشند مکتوب حقیر را به آنها گوشزد فرمایید


:: بازدید از این مطلب : 4337
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 16 / 3

 

11709935097509259996.jpg5hiv2jsmh6794ckgmgr.jpg

 06680846835605580292.jpg


:: بازدید از این مطلب : 1070
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
چهار شنبه 15 / 3

خواهرم :اگر تا دیروز دختران وزنان ایلمان هر صبح ازکوه ودشت هیزم سوخت خود راگرداوری می کردند وپس از ان از رودخانه یا چشمه مشکهای اب را پرمی کردند ومی اورند ویا درزمان کوچ گهواره به پشت می بستند و لالایی مادرانه سر می دادند وفرصت تحصیل از انها گرفته می شد اما انسانهای پرورش دادند که افتخار ات مسلمانان جهان هستند می دانید ایت الله بهبهانی ان انسان وارسته در دامن مادر ی از جنس تو (میرسالاری)ازذریه پاک رسول(ص)تربیت گردید که در 18سالگی به درجه اجتهاد نائل می شود پس وظیفه تو انسان سازی است واما امروز مفتخریم دختران ایلم زنگار سیاهی بیسوادی رازدودند و قله های رفیع علم را یکی پس از دیگری فتح می کنند تا ثابت کنند ما می توانیم بهترین مادران دنیا باشیم وهدف بزرگ مادری که همان انسان سازی است رابه بهترین وجه اجرایی کنی

نامتان پرافتخاردختران نخبه سرزمین توحی 

سرکار خانم سیده حکیمه بهرامیان کارشناسی ارشد روانشناسی دانشگاه شهید چمران

2سرکار خانم سیده فرشته افسری کارشناسی ارشد مهندسی مواد دانشگاه امیرکبیر

 3سرکار خانم سیده عصمت ساداتیکارشناسی ارشد فیزیک جامدات

    4سرکار خانم سیده صدیقه موسوی پورکارشناسی ارشد شیمی

   5سرکارخانم  سیده  زهرااژدر کارشناسی ارشدالهیات دانشگاه الزهرا

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 


 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 1363
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
چهار شنبه 15 / 3

روستای سیدصفی در 3کیلومتر شمال شهرستان بهمیی واقع میباشد .مردم این روستا همگی از نسل سید علی بور و از سادات میرسالاری هستندکه اولاد ایشان از این قرارند 1مهرعلی 2محمدعلی 3عینعلی 

سیدمهرعلی دارای شش فرزند پسر بنامهای 1سید امیدعلی 2سیدنورعلی 3سید علی اکبر 4سید صالح 5سید علیجون 6سیدصفی

سیدمحمدعلی دارای دوپسر بنامهای 1سید علی حسین 2 سید علی محمد

سید عینعلی دو پسر بنامهای سید مندنی 2سید خداداد 

اولاد این سه برادر همزمان در حدود سال 1270ه ش از منطقه فارتک وبردکربه منطقه بهمیی مهاجرت نمودند وزمستان دوکیلومتری شمال روستای کنونی ساکن بودندو درفصل بهار در بیشه خشکو و تابستان رادر ماغر می گذراندندبه علت سیادت و مهارت انها در جنگهای تن به تن و همچنین نیروی کار قوی  مورد توجه خوانین وکدخداهای وقت بهمئی واقع شدند وپیوندهای ایجاد گردید تا اینکه سادات مهاجر درکنار دامپروری اقدام به احیای زمینهایی کشاورزی نمودند

تیره سیدمهرعلی وعینعلی از سرچشمه سرلیکک تا اب ریز مله بن تا نزدیکی ده صفر و تیره سید محمدعلی زمینی معروف به بیشه خشکو را احیا ودر سال 1331درزمان اصلاحات ارضی سند ومالک شدند در این زمان سادات تقریبا یکجانشین شده بودند ودرکنار دامپروری به کشاورزی مشغول بودند تیره کربلایی مهرعلی متفرق شده عده ای درماغر وعده ای به جاهای دیگر مهاجرت نمودند تا اینکه بنیاد روستا در مکان فعلی نهاده شد وچون زمین روستای صاف وحالت دایره ای بود به گرد کوچک معروف شددر این سالها تنها بازمانده بزرگان مرحوم سید صفی بود

 وجه تسمیه روستا .مرحوم سید صفی یکی از بزرگان روستا وتنها بازمانده شش فرزند کربلایی مهرعلی وبرادران در ان زمان ودر حقیقت ریش سفید مال بود وبه خاطراحترامی که پیش سادات ،خوانین وعوام داشت وهمچنین از سرمایه دارترین وبانفوذترین افراد مال بود نام روستابه روستای سید صفی مشهور شد.و بابنای این روستا برادران مهاجر باز گردانده ساکن شدند این روستا در زمان جنگ تحمیلی با جمعیت کم ان موقع بیش از 50رزمنده در عملیاتهای مختلف داشت که 10نفر مفتخر به درجه جانبازی ودونفر بنامهای شهید قدرت الله جریدیانی فرزند سید محمد و شهید سید محمد طلا چک فرزند سید محمدحسین به درجه رفیع شهادت نایل امدند .امروز ه این روستا دارای حدود 500نفر جمعیت می باشد ودر بهترین موقعیت جغرافیایی شهرستان بهمیی ودارای اکثرامکانات شهری ودارای جوانان مستعد وتحصیلکرده  وورزشکار زیادی می باشد تیم فوتسال سیدصفی از معروفترین تیمهای شهرستان وکاراته کاههای ان مدال اور کشوری هستند واما باتمام تفاسیر با وجود همه مزیتها نرخ بیکاری در روستا بالاست که همت مسئولین امر رامی طلبد

 


:: بازدید از این مطلب : 1596
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
چهار شنبه 15 / 3

فارتق با داشتن آب وهوای مساعد و مناظر دیدنی، مکان مناسبی برای گردشگران و مسافران در تابستان و فصل گرما است. شرایط آب و هوایی،. جوشش چشمه‌های فارتق از دل زمین که خواص معدنی نیز دارند همچنین وجود باغستانهای زیبا و انبوه، گردشگاهی بکر در تنگ فارتق بوجود آورده است. وجود بقعه متبرکه امامزاده میرسالار(ع) از نوادگان امام موسی کاظم(ع) در کنار این طبیعت زیبا بر جذابیت این منطقه افزوده و میهمانان در بدو ورود به فارتق به زیارت آستان مقدس این بقعه متبرکه می روند.

تنگ فارتق به دلیل شرایط مساعد اقلیمی و چشم‌اندازهای بی‌نظیر طبیعی، همه ساله گردشگران و طبیعت دوستان بسیاری را به سوی خود جلب می‌کند. استقراربقعه  در میان تنگ فارتق  که پیرامون آن را ارتفاعاتی بلند دربرگرفته‌اند، چشم‌اندازهای بدیعی از تلفیق زندگی انسان و طبیعت پدید آورده است. این ارتفاعات جنگلی، در همه فصول  تفرجگاه عمومی مردم روستا و گردشگران است. پوشش گیاهی و جانوری منطقه با انواع گیاهان دارویی کتیرا، گل‌گاوزبان و گل بنفشه و جانوران و پرندگان وحشی مانند گرگ، روباه، خرگوش، قوچ، میش، گراز، شاهین و کبک، از   و اثار به جامانده از اسیابهای ابی و غار طبیعی باقدمت چند هزار ساله داودی وشالیزارهای زیبا و ابشارهای کوچک در مسیر اب ازدیگر جاذبه‌های طبیعی فارتق به شمار می‌روند. حواشی رودخانه فارتق از جمله جاذبه‌های گردشگری منطقه  است که همت مسئولین را  می طلبدبا اختصاص بودجه پارک ساحلی  رودخانه که مکمل این همه زیباییست را برای رفاه گردشگران وزوار راه انداز ی کنند واز پتانسیل های منطقه برای جذب گردشگران بیشتر استفاده گردد


:: بازدید از این مطلب : 1153
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 14 / 3
میلاد مولود کعبه وروز پدر برکلیه دوستداران ومحبین اهل البیت(ع) خصوصا سادات معظم مبارکباد
هزاران كاخ در عالم، هزاران قصر مستحكم،
جواهرهای دنیا و، هزاران ثروت و درهم،
هزاران تن، هزاران سر، هزاران روح در پیكر،
هزاران دست، هزاران چشم، هزاران زلف چون عنبر،
قسم بر آیه ی اطهر،قسم بر سوره ی كوثر،
قسم بر كائنات و آسمان و ارض و بر اختر،
كه اینهایی كه من گفتم، و از این گفته بالاتر،
نمی ارزد به یك موی امیرالمومنین حیدر ع....

 

اگر گیری وضو با آب زمزم                اگر سجاده گردد عرش اعظم

اگر گویی اذان بر بام افلاک                گر از تکبیر گردد سینه ات چاک

اگر ضرب المثل گردد خشوعت           به حق قل هو اله در رکوعت

اگر باشد به توحیدت تعهد                  اگر گردی شهید اندر تشهد

مبادا بر نماز خود بنازی             علی را گر نداری بی نمازی


:: بازدید از این مطلب : 939
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 14 / 3

 ابن مسیب نقل كرد كه، عمر بن خطاب مى گفت: (پناه مى برم به خدا از مشكلاتى كه ابوالحسن، براى حل آنها نباشد). این سخن خلیفه جهاتى داشت؛ از جمله آنها، روزى پادشاه روم به عمر نامه نوشت و از مسائلى پرسش نمود؛ عمر آن سؤالات را بر اصحاب عرضه داشت، اما كسى نتوانست جواب بدهد، پس به امیرالمؤمنین(علیه السلام) عرضه داشت و حضرت فوراً جواب سؤالات را دادند.
نامه پادشاه روم به عمر این چنین بود:


این نامه اى است از پادشاه بنى الاصفر به عمر، پس از ستایش پروردگار پرسش مى كنم از شما مسائلى را كه پاسخ آن را مرقوم نمایید:

1. چه چیز است كه خدا آن را نیافریده است؟ 2. خدا نمى داند، 3. نزد خدا نیست، 4. همه اش دهان است، 5. همه اش پاست، 6. همه اش ‍ چشم است، 7. همه اش بال است، 8. كدام مردى است كه فامیل ندارد، 9. چهار جنبده كه در شكم مادر نبودند كدام است، 10. چه چیزى است كه نفس مى كشد، روح ندارد، 11. ناقوس چه مى گوید، 12. آن رونده كدام است كه یك بار راه رفت، 13. كدام درخت است كه سواره، صد سال در سایه اش راه مى رود و به پایانش نمى رسد و مانندش در دنیا چیست، 14. كدام مكان است كه خورشید جز یك بار در آن نتابید، 15. كدام درخت است كه بى آب رویید، 16. اهل بهشت مى خورند و مى آشامند و چیزى دفع نمى كنند؛ مانندش در دنیا چیست، 17. در سفره هاى بهشت كاسه هایى كه در هر یك از آنها غذاهاى گوناگون است و آمیخته نمى شوند؛ مانندش در دنیا چیست ؟ 18. از سیبى در بهشت، دختركى بیرون مى آید در حالى كه از آن سیب ، چیزى كاسته نمى شود، 19. كنیزكى در دنیا مال دو مرد است و در آخرت، مال یكى از آنان؛ آن چگونه است? 20. كلیدهاى بهشت چیست؟                                            امیرالمؤمنین(علیه السلام) نامه پادشاه روم را خواندند و در پشت نامه، جواب را اینطور مرقوم كردند: بسم الله الرحمن الرحیم - پس از سپاس و ستایش پروردگار؛ اى پادشاه روم! بر مطال شما واقف شدم و من به یارى خدا و قدرتش و بركت خدا و پیامبران، خصوصاً محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) آخرین فرستاده خدا، پاسخ تو را مى دهم:


1. آن چیزى كه خدا نیافریده قرآن است، زیرا آن كلام وصف خداست و همچنین كتابهایى كه از جانب خدا نازل شده است، حق - سبحانه- قدیم است و صفاتش هم قدیم است.

2. آن چیزى كه خدا نمی داند آن است كه شما نصرانیان مى گویید: خدا را زن و فرند و شریك است؛ خدا فرزندى نگرفته و با او خدایى نیست، نه والد است و نه مولود.

3. آن چیزى كه نزد خدا نیست ظلم است، پروردگار به بندگان، ستمكار نیست.

4. چیزى كه همه اش دهان است، آتش است؛ در هر چیزى افتد، مى خورد.

5. چیزى كه همه اش پاست، آب است.

6. چیزى كه همه اش چشم است، خورشید است.

7. چیزى كه همه اش بال است، باد است.

8. آن كس كه فامیل ندارد، آدم است.

9. آن چهار جنبنده كه در شكم مادر نبودند عصاى موسى، قوچ ابراهیم، آدم و حوا مى باشند.

10. آنكه بى روح است و نفس مى كشد، صبح است، خداى تعالى فرمود: (والصبح اذا تنفس) (1) (سوگند به صبح آنگاه كه نفس ‍ مى كشد.)
 


:: بازدید از این مطلب : 1022
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 14 / 3

سلام بر تو كه بوی خمینی می دهی، سلام بر تو و بر نیكوترین تدبیرها! كه نگذاشت لحظه ای تنهایی و غربت بر اندام سبز كشورمان رخنه كند.

سلام بر تو، كه از آن زمان كه خویش را شناختم تصویر زیبایت چون ماه در كنار آفتاب خمینی زینت طاقچه های دلمان بود.

سلام بر تو، كه باغبان هنگام رفتنش دستان ما را به دستان تو سپرد، ای سرو بلند قامت باغ ایران زمین.

اما قصه تو و خمینی، قصه ماه و خورشید نیست!! قصه باغبان و سرو نیست!! قصه «نور واحد» است، قصه تداوم یك راه. 

و تو بی شك رهروترین هستی در این راه كه شانه به شانه امام، دست در دست امام نقشه شیاطین را نقش بر آب كرده ای، كسی كه سال ها بوی خاكستر و باروت، در حنجره گر گرفته اش فریاد می شود بر سر مستكبران و كسی كه بوی امام سفر كرده را می دهد.

حرف های تو هم، مثل امام از جنس خدا است و بس، و والاترین تصمیم، كلید باغ را عاشقانه به دست های توانایت سپرد و ما به گفتار آسمانی ات سر نهادیم چرا كه در هوای لطیف تو، هر فصل ما فصل شكفتن است.

اگر نگاه آسمانی تو آراممان نمی كرد، خدا می داند كه سنگینی فراق پیر جماران كمر وطن را می شكست آخر چشم های ما در آیینه تو «روح خدا» را می بیند.

آمدی تا غبار یتیمی و بی پدری را از شانه هایمان بتكانی و دوباره زندگی در رگ هایمان جاری شود. ایستاده ای بر گذرگاه یقین و صلابت، راه بسته ای بر جسارت بیگانگان، آمدی تا باغ میهن از شكفتن و جوانه زدن عقیم نماند.

آری آفتاب آمد دلیل آفتاب. تو آمدی تا غصه ندیدن خورشید، تمام روزهایمان را یلدا نكند.

آری پس از بدرودی تلخ با پیر جماران، درودی دیگر، در راه است.


:: بازدید از این مطلب : 1012
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 13 / 3

 

،

خاندان امام خميني ابتدا ساكن شهر نيشابور بودند، اما در اواسط قرن يازدهم هجري براي ترويج مذهب و راهنمايي امور ديني شيعيان هند، راهي شمال اين كشور و شهر لكنهو واقع در ناحيه ي اوده شدند. سيد احمد موسوي هندي پدربزرگ امام خميني، در اواسط قرن سيزدهم هجري، كشور هند را ترك كرده و راهي نجف شد و از آنجا به دعوت بزرگان خمين تصميم به اقامت در خمين و به عهده گرفتن مسئوليت رسيدگي به امور ديني مردم آن منطقه را گرفت.


سيد حيدر موسوي جد اعلاي آيت الله سيد روح الله موسوي خميني است. او مولف دو رساله، به نامهاي «نفحة العرفان» در عرفان و «هداية المستشرقين» در حقانيت مذهب اماميه، است و به همين دليل به آينه دار معرفت معروف شد.

در سال 766 هجري قمري سيد حيدر موسوي اردبيلي از طرف عارف بزرگ حضرت مير سيد علي همداني، جهت ارسال پيام نور و عرفان به سرزمين هند مهاجرت كرد و در آنجا به تبليغ اسلام پرداخت. در طول اقامت او در هند، بسياري از هندوان و بوداييان به آيين اسلام گرويدند تا جايي كه برخي از رؤساي اين كيشها نيز اظهار اسلام نمودند.

سيداحمد كه از نسل سيد حيدر مي باشد بين سالهاي 1240 و 1250 قمري به قصد زيارت عتبات عاليات به عراق مسافرت كرد. و در مدت آنجا با يوسف خان، پسر محمد حسين بيك كمرهاي، اهل خمين آشنا شد و برحسب تقاضاي او براي اقامت به خمين مراجعت كرد.

حاصل ازدواج او چندين دختر و پسر بود و آقا مصطفي خميني پدر امام خميني يكي از آنها بود.

آقا مصطفي حدود سال 1300 قمري با مرحومه هاجر آغاخانم دختر مرحوم آقا ميرزا احمد مجتهد خميني المسكن خوانساري الاصل ازدواج كرد كه حاصل اين ازدواج سه پسر و سه دختر بود كه به ترتيب سن و سال عبارتند از: مولوده آغا خانم، آقا سيد مرتضي (پسنديده)، آقا نورالدين (هندي)، فاطمه خانم، آقازاده خانم، روح الله ملقب به امام خميني(س).

 


:: بازدید از این مطلب : 1122
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 13 / 3

ازدید حضرت آیت الله سید طیب موسوی مدیر حوزه علمیه  امام صادق علیه السلام از ستادبازسازی عتبات استان

به گزارش روابط عمومی ستادبازسازی عتبات عالیات استان خوزستان

بنا به دعوت ستادبازسازی عتبات عالیات حضرت آیت الله سید طیب موسوی مدیر حوزه علمیه  امام صادق علیه السلام در تاریخ 7/3/91 از این ستاد بازدید و از نزدیک در جریان روند اجرای امور قرار گرفتند.

 

 

در ابتدای این دیدارحجه الاسلام سیدمحمود موسوی مسئول ستاد بازسازی عتبات عالیات استان خوزستان ضمن عرش خوش آمد به ایشان، گزارشی از چگونگی شکل گیری و ادامه فعالیتهای ستاد ارائه دادند.

 

در ادامه حضرت آیت الله سید طیب موسوی طی سخنانی با ذکر آیه شریفه "ومن یعظم شعائرالله ..." فرمودند یکی از مصادیق این آیه شریفه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام می باشند که باید مقام و منزلت آنها گرامی داشته شود.

ایشان همچنین با تسلیت سالروز شهادت امام هادی علیهم السلام به بیان حدیثی از آن بزرگوار که می فرمایند "دنیا بازاری است که برخی در این بازار سود و برخی زیان می برند" افزودند یکی از کالاهایی که در این بازار عرضه می شود عمر انسان است که در چه راهی صرف می شود و بهترین کار این است که عمر انسان در راه ترویج شعایر دینی و مذهبی که الان یکی از مصادیق آن همین کارتعمیر و بازسازی بارگاه ائمه خصوصاٌ حرم امام علی علیه السلام می باشد وهرکس هرچقدر که در توانش باشد چه از نظر تبلیغی و چه مالی انشاءالله که نزد خداوند و ائمه طاهرین موید و منصور خواهد بود.


 


:: بازدید از این مطلب : 1174
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 12 / 3

مدیریت محترم اوقاف وامور خیریه استان کهگلویه وبویراحمد                             

    سلام علیکم

با سلام وتحیات وعرض تسلیت به مناسبت  فرارسید ن ارتحال بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره)

اینجانب به نمایندگی از جمع کثیری ازطلاب ، دانشجویان ،فرهنگیان ،دانش اموزان ودانش اموختگان واقشار سادات میرسالاری اعتراض خود را به روند اداره وساخت وسازاین بقعه متبرکه را اعلام میداریم  و به استحضار عالی میرسانیم با عنایت به اینکه سالیان دراز از اداره امور امامزاده میرسالار(ع)توسط اوقاف وامور خیریه می گذرد همچنان شاهد می باشیم ساختمان امامزاده که با کمکهای مردمی سادات ساخته شده وهیچ بودجه دولتی در ان دخیل نبوده همچنان با تغییراتی اندک نیمه کاره رها شده است  باتوجه به درامدزایی امامزاده واختصاص 100میلیون از طرف استاندار محترم در شهریور 1390انتظار میرفت  از مظلومیت این امامزاده کاسته شود اما هر چه به جلوتر میرویم چهره مظلومیت نمایان تر میشود

راستی مدیریت محترم :من در جایی خواندم یک ساختمان 6طبقه در چین طی یک هفته ساخته شد حضرتعالی حتمامثل ما فکر می کنید که چرا باید انتظاربرای تکمیل ساختمان ساخته شده امامزاده میرسالار(ع)این قدر طولانی باشد

پیمانکار محترم شماهرروز به بهانه ای (زمستان سرده وتابستان گرم )از اجرای نماکاری گلدسته ها وگنبد وبیرون ساختمان طرفه میرود وشاید حق داشته باشد وبودجه ای در اختیارش نیست 

واماکمبود زوارخانه وخاکی بودن حیاط معضلاتی برای زوار ایجاد میکند امیدواریم این مامن وپناهگاه دل خستگان وعاشقان ائمه اطهار (ع)باکرامت امامزاده ونظر حضرتعالی ودولت کریمه تکمیل ومعضلات ومشکلات برطرف گرددتازوار در اسودگی خیال به اعمال زیارت بپردازند/وسلام

                                                                                12/3/1391

                                      سید کاظم مطلوبی (میرسالاری)


:: بازدید از این مطلب : 1440
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 12 / 3

1شهید سید اسلام وحدانی فرزند سید محمد روستای فارتق 

2شهید سید سیف الله تربالی فرزند سید عزیزالله روستای   کولاب فارتق

3شهید سید محمود چمن فرزند سید حسین روستای تنگ تلخ ابوالفارس

4شهید سید احمد ارزم فرزند سید محمد حسین روستای چم سادات رامهرمز

5شهیدسید نورالله پیمادفرزند سید یدالله شهرک شهید رجایی ابوالفارس

  امیر المومنین علی(ع) در نامه 45 نهج البلاغه به عثمان بن حنیف می فرماید : شاید بعضی ها تعجب كنند كه چطور علی با این خوراكی ناچیز توانایی غلبه بر شجاعان عرب را دارد . قا‌عدتا اوباید ضعیف شده باشد وبعد خودشان جواب میدهند كه نه اینها اشتباه  می كنن. .زندگی سخت نیرو را نمی كاهد بلكه تنعم و ناز پروری موجب كاهش نیرو می شود.

 

چوب درختان صحرایی كه نوازش باغبان را ندیده اند محكمتر از درختان سر سبز و شادابی هستند كه مرتب تحت مراقبت باغبانند. همینطور گیاهان صحرایی اشتعال آنها بیشتر وآتششان دیر تر خاموش میشود. استوار قامتان و مدافعان سر سخت در مقابل تهاجمات دینی و ناموسی و میهنی ونا ملایمات زندگی وسایر مسائل حماسی در عشایر نیز بی شباهت به چوب درختان صحرایی دور از مراقبت باغبان در این تعبیر زیبای امیر المونین (ع) نیستند. و چه زیبا اشاره و نعبیری امام امت در این باره كرده اند كه اینها  (عشایر) ذخائر مملكتند و ذخائر معمولا امكانات بالقوه ای هستند كه با اتخاد شیوه های خاص به فعلیت تبدیل میشوند.  این قشرها گرچه محرومند ولی چون تعلقات مادیشان كم  و میل به انصاف و ایثارشان بیشتر است  همواره برای تحقق آرمانهای مقدس اسلامی منجمله در نابودی حاكمان جور وتحقق قسط مد نظر بوده اند.

 

  بجاست به نظر استاد شهید مرتضی مطهری در این زمینه اشاره كنیم كه : ((تنها این طبقاتند كه میلی به عدالت و انصاف وخضوعی در برابر حق وحقیقت در آنها موجود است وگر با سخن حقی مواجه شوند حاضرند خود را با آن تطبیق دهند.

 

ولی معمولا  فساد از خواص شروع میشود وبه عوام سرایت میكند وصلاح بر عكس از عوام و تنبیه و بیداری از آنها آغاز میشود . و اجبارا خواص را به صلاح می آورد. یعنی عادتا فساد از بالا به پایین میریزد و صلاح از پایین به بالا سرایت می كند. ))روی همین اصل است كه می بینیم امیر المومنین (ع) در تعلیمات عالیه خود بعد از آنكه مردم را به دو طبقه عامه و خاصه تقسیم میكند نسبت به صلاح وبه راه امدن خاصه اظهار یاس و نومیدی میكند و تنها عامه مردم را  مورد توجه قرار میدهد.

 

در دستور حكومتی كه بنام مالك اشتر مرقوم  داشته می فرماید: برای والی هیچ كس پر خرج تر، د در هنگام سستی كم كمك تر، در هنگام سختی متنفر تر از عدالت و انصاف ،پرتوقع تر، ناسپاس تر،  عذر ناپذیر تر،  كم طاقت تر،  در شدائد از خاصه نیست. همانا استوانه دین و نقطه مركزی مسلمین و پایه پیروزی بر دشمن عامه می باشند. پس توجه تو همواره به این طبقه معطوف باشد.

 

این فكر غلطی است كه از یك عده طرفدارن اصلاح كه هر وقت در فكر یك كار اصلاحی می افتند زعماء وبزرگان هر صنف را درنظر میگیرند و آن قله های مرتفع در نظرشان مجسم میشودو میخواهند از آن ارتفاعات منیع شروع كنند.

 

تجربه نشان داده است كه معمولا كارهائكه از ناحیه آن قله های رفیع آغاز شده ودر نظرها مفید می نماید بیش از آن مقداری كه حقیقت و اثر اصلاحی داشته باشد جنبه تبلیغات و تظاهر و جلب نظر عوام را دارد. (  مقدمه داستان راستان  جلد اول )

ز دیگر نقاط قوت عشایر این است كه از وابستگیها به بسیاری از اشیاء و حالات   كه طبیعت به گردن ما نهاده است مانند نیاز به لباس  خوراك مسكن و ......آزادند.  یكسری چیز های دیگری هست كه ما بدست خودمان خود را به آن عادت داده و وابسته میكنیم و این عادتها صرفا به اعتیاد و چای نیست بلكه خیلی ها وابسته به تشك و متكای نرم هستند كه اگر شبی تحت شرایطی اینها را از او بگیرند ، او دیگر فلج بوده و توان استراحت و خوابیدن روی فرش خالی را ندارد. یا حتی اگر مقداری از خوابشان در شب و یا متاسفانه در استراحت بعد از ظهر ها از او گرفته شود فردای آن روز تا آن خواب را جبران نكند نیروی بدرد بخور جامعه نیست و تقریبا تمام عامه از این وابستگی ها و دلبستگیها و اسارتها آزادند.

 

 

بقول شاعر :در شط حادثات برون آی از لباس        كه اول برهنگی است كه شرط شناوریست

 

متاسفانه در بعضی موارد وقتی اسم از جامعه عشایری به میان می آید قبل از آنكه یك انسان و یك بشر در ذهن تجلی كند یك دامپرور و تولید كننده مطرح میشود. و تولید آنها اصالت پیدا میكند. در صورتیكه انسان اصل است و باید به آن رسید . در رابطه با امور فرهنگی در  عشایر آنچه كه در عشایر متداول بوده و هست نه كلا مورد تایید و نه كلا دور ریختنی است ، بلكه لازم است مراجع ذیصلاحی به فریاد مردم رسیده و معروف و منكر آنها را از هم جدا كنند. تا هم برای  مبلغین ودست اندركارن اطمینان قلبی برای امر به معروف و نهی از منكر باشد و هم برای جامعه عشایری زمینه مناسب تر پذیرش و جامه عمل پوشیدن.

 

 


:: بازدید از این مطلب : 1256
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 11 / 3


 

من به خال لبت ای دوست گرفتار شــدم
                                                   چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شـــــــدم

فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم
                                                   همچو منصور خریدار سر دار شــــــــدم

غم دلدار فکنده است به جانم، شــــررى
                                                   که به جان آمدم و شهره بازار شــــــــــدم

درِ میخانه گشایید به رویم، شـب و روز
                                                   که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کـــــردم
                                                   خرقه پیر خراباتى و هشیار شــــــــــــدم

واعظ شهر که از پند خــــود آزارم داد 
                                                   از دم رند مى آلوده مددکار شـــــــــــــدم

بگذارید که از بتکــــــــده یادى بــــــکنم
                                                   من که با دست بت میکده بیدار شـــــــــدم

آیت الله خامنه ای: تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی


تو که خود خال لبی از چه گرفتار شـــدی
                                                   تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شـــدی


تو که فارغ شده بودی ز همه کون و مکان
                                                   دار منصور بریدی همه تن دار شـــــدی


عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
                                                   ای که در قول و عمل شهره بازار شدی


مسجد و مدرسه را روح و روان بخـشیدی
                                                   وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شـــــدی


خرقه پیر خراباتی ما سیره توســــــــــــت 
                                                   امت از گفته در بار تو هشیار شــــــدی


واعظ شهر همه عــــــــــمر بزد لاف منی
                                                   دم عیسی مسیح از توپدیدار شـــــــــــدی


یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غـــــــــم
                                                  ببریدی ز همه خلق و به حق یار شــــدی

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 981
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 7 / 3


 

 

 

اونا خیلی غریبند،غریب تراز همیشه وغریب تر از قرنها قبل

 

 

فقط این شکل و شمایل غربت است که فرق کرده

شاید امروز فاطمه نیست تا....،شاید امروز علی نیست تا...و شاید امروز حسین نیست تا .....تکرار شود

همیشه وقتی همه درهای دنیا  به رومون بسته میشه تازه به یادمون می افته یک در باز هست  اون وقت هرطور شده خودمون رو به اونجا می رسونیم اما خوب  اونا مثل ما آدمها نیسستند . واقعا اگر اونا هم مثل ما بی وفا بودنند چی می شد!!!  اما اوناسنگ صبورمون میشن ، حرفامون گوش می کنند،وبا یک زبونی که هرکس خودش می فهمه کمکمون می کنند  و هیچ وقت مارو دست خالی بر نمی گردونن اما امان از ما .......بخصوص اگرصاحب میزی باشیم و قلمی.......و اگر حق امضایی هم ،که دیگر هیچ... 

وقتی به یاد امامزادگانی می افتم که حتی امکانات اولیه را هم ندارند ،و گاهی هر لحظه ممکنه سقف با یک باران پایین بیاد  و سالهاست در انتظار یک امضاء بسر می برنند و هیچ کس به دادشون نمی رسه. 

 

نمیدونم چی باید بگم غیر از اینکه ،  اونا خیلی غریبند ............

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 948
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 7 / 3

دکترسید محمدکمال قاسم عسکر  دارای مدرک فوق دکترای ژئوفیزیک از دانشگاههای امریکا واستاد دانشگاههای معتبر ایران

 


:: بازدید از این مطلب : 838
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
این وبلاگ برای معرفی طایفه سادات صحیح النسب میرسالاری طراحی گردید .در این وبلاگ اداب ورسوم ،مطالب تاریخی،معرفی شخصیت هاو...........می پردازیم
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

نظر شمادرباره هیئت امنای امامزاده میرسالار(ع)

پیوندهای روزانه